اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

دعای پایان سال 95...

خدايا...   قسم به تمام شکوفه هاى اين بهار …  خنده هاى امسال از ته دل… گريه هايي از سر شوق… آرامشى به قشنگى ر ن گ ي ن ک م ا ن ... بينايى و مَنِشى به وُسعت هر دو جهان… و خدايا  هرگز نمی گويم دستمان را بگير … عمري است گرفته اي ، رهايشان مکن !… از تو ميخواهم در اين روزهاي پاياني سال،… مشکلات را آسان، دعاها را مستجاب و دل ها را شاد بگرداني…   « آمین یا رب العالمین»       ...
30 اسفند 1395

بهار را زندگی کن...

زمستان آخرین حرف هایش را روی آخرین برگ از آخرین شاخه آخرین درخت نقاشی می کند... و لای پنجره ی یخ کرده ی اسفند می گذارد. بهار اما پشت در است؛ حالش خریدنی ست... آمده تا مبتلا کند !! با فروردین ناز می کشد ، با فروردین دل می برد ، و به اردیبهشت که می رسد... امان از اردیبهشت !!! امان از اردیبهشت که بوی ماه و آسمان می دهد... اردیبهشت عاشق است ! سرش را روی شانه خرداد می گذارد و با قصه های لیلی هوای شهر را مجنون می کند... مثل بهار باش... گاهی ابری... گاهی بارانی... و گ...
30 اسفند 1395

تولدت مبارک امیرم...

از زمانی که نگاه تو مال من شد و شانه ات تکیه گاه من آن وقت قصر تنهایی من فروریخت و من در کلبه ی مهر تو به همه آرزوهایم رسیدم ای تنها بهانه من برای زندگی نفس می کشم چون تو همنفسم هستی زنده هستم چون با تو زندگی معنا دارد ای کاش می دانستی همه آرزوهایم تو هستی بهترین و تنها آرزویم می خواهم تا لحظه ی نیستی در کنار تو باشم. دوست دارم امیرم...عزیزم...  تولد قشنگت مبارك....   ...
29 اسفند 1395

چهارشنبه سوری 95...

آیین‌های چهارشنبه‌سوری   «افروختن آتش» عنصر بنیادین آیین جشن چهارشنبه سوری، عنصر آتش است. در مناطق گوناگون ایران در شب چهارشنبه سوری گاه سه کپه آتش (به نشانه سه پند بزرگ ایرانیان باستان: اندیشه نیک و کردار نیک و گفتار نیک) و یا هفت کپه آتش (به نشانه هفت امشاسپندان) فراهم می‌کنند.   «قاشق‌زنی» در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود می‌کشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود می‌روند. صاحبخانه از صدای قاشق‌هایی که به کاسه‌ها می‌خورد به در خانه آمده و به کاسه‌های آنان آجیل چهارشنبه‌سور...
25 اسفند 1395

یاد قلبت باشد...

پسرم.. یاد قلبت باشد ؛ یک نفر هست که دنیایش را، همه ی هستی و رویایش را, به شکوفایی احساس تو پیوند زده  و دلش می خواهد, لحظه ها را با تو , به خدا بسپارد ... مهربانم ای خوب ! یک نفر هست که با تو  تک و تنها , با تو  پر اندیشه و شعر است و شعور ! پر احساس و خیال است و سرور ! مهربانم !این بار , یاد قلبت باشد  یک نفر هست که با تو  به خداوند جهان نزدیک است  و به یادت هر صبح , گونه سبز اقاقی ها را  از ته قلب و دلش می بوسد ...   ...
24 بهمن 1395

شب برفی...

پسرک عزیزم... اهورا... برفهای زمان ما یه چیز دیگه بود...اصلا یه جوری برف می بارید که نمی شد پامون و از خونه بذاریم بیرون ، تا جایی که چند سال زمستون بهمون تعطیلات زمستونی دادن.اون وقت بود که آدم برفی درست می کردیم ، سرسره های بلند درست می کردیم و لیز می خوردیم. همه می رفتن رو پشت بوما و برف سنگین روش و با پارو می ریختن تو کوچه...بخاری ها نفتی بود و باباها می رفتن از بشکه با تلمبه نفت می کشیدن و می ریختن تو بخاری تا خونه گرم شه ...شب نشینی شبای برفی هم نمی دونی چه کیفی داشت ، وقتی با دخترخاله ها و دختر دایی ها یه جا جمع می شدیم و ساعت ها بلند بلند می خندیدیم...قصه های مادربزرگ که تمومی نداشت و برگه های خیس شده زردآلو که ه...
14 بهمن 1395

تولد زمستانی مامان...

بهمن ، و 30 سالگی ای که فوتش کردم برای همیشه!!! و باز هم تویی که مثل همیشه برایم سنگ تمام می گذاری... نگاهت ، خنده ات ، جعبه ی شیرینی ات ، حالم را خوب می کند. و هدیه ای که پسرک زیبایمان به دستم می دهد ...! و می گوید ، " تولدت مبارک مامان نرگس " و من غرق در خوشبختی می شوم... امیــــــــــــــر من ؛ ممنون که می بینی ام ، می شنوی ام... ممنونم که اینقدر به فکر منی... چه بگویم ؟ که تو و اهورا برایم همه چیزید، همه چیز... همین که هستید و دوستم دارید ، بهترین است برایم... دوستتان دارم تا بی نهایت...   ...
12 بهمن 1395

تبریز گردی در یک جمعه ی زمستانی...

« مقبره الشعرا » مقبره الشعرا یکی از گورستان‌های تاریخی شهر تبریز است که در محله ی سرخاب واقع شده است و بیش از ۴۰۰ شاعر، عارف و رجال نامی ایران و کشورهای منطقه از ۸۰۰ سال پیش به ترتیب از حکیم اسدی طوسی تا استاد شهریار ، یکی پس از دیگری در اینجا به خاک سپرده شده‌اند.           « موزه قاجار تبریز » این موزه در محل خانهٔ امیر نظام گروسی و در  زمان پیشکاری وی در تبریز ساخته شده و در محلهٔ ششگلان قرار گرفته‌است. و یک نکته جالب در مورد این مرد بزرگ... در سال 1309 ه.ق در واقعه رژی وق...
8 بهمن 1395

مادر که باشی!

مادر که باشی باید دلی داشته باشی به وسعت دریا و سعه ی  صدری به گستردگی عالم....   مادر که باشی باید قوی باشی و توانمند، باید محکم باشی و استوار.....   باید دستانی داشته باشی پر توان. باید پنجه هایی داشته باشی پر زور تا وقتی کودک سنگینت را- که حالا دیگر بزرگ شده اما همچنان نیازمند آغوشت – در آغوش می گیری پنجه هایت چنان در هم محکم گره بخورند که او را ایمن نگه دارند و به او اطمینان بدهند که هرگز نخواهد افتاد..........   مادر که باشی باید آغوشت همیشه گشوده باشد حتی زمانی که خودت ناراحتی، خسته ای ،درد داری و حتی زمانی که خودت نیاز...
22 دی 1395