شعر بابا محمد برای اهورا...
اهورا کوچولوی شیرین زبون...
وقتی چند تا از عکسات و برای باباجون فرستادم این شعر و متن زیبا رو برات نوشت...حیفم اومد که این همه عشق و محبت و برات ثبت نکنم...وقتی بزرگ شدی و خودت اینا رو خوندی میفهمی که چقدر برای پدر بزرگت عزیز هستی...
نفسم کاش هم اینک تو کنارم بودی...
دست در دست و شبی باز تو پیشم بودی...
دو قدم...زود بیا بی تو گلم دلتنگم...
من تو را صید شدم ؟ یا تو شکارم بودی؟!
بی قرارت شده ام باز بیا...دلتنگم...
عشق من کاش هم اینک تو کنارم بودی...
دلبندم...
کاش می فهمیدی که در قلبم چه جایگاهی داری...من هرگز سکوت واژگانم را نخواهم شکست...
ای کاش می توانستی از چشمهایم حرف های ناگفته ام را بخوانی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی