سرگرمی های این روزهای پسرک...
به جرات می تونم بگم که اوج شلوغی هاتو داریم نظاره می کنیم پسرم...
بالا و پایین پریدنای بی حد و اندازه ات، داد و بیداد ها و ریخت و پاش ها ...و بدتر از همه لجبازی هات که گاهی ما رو تا حد جنون می رسونه و گاهی هم باعث قهقهه های از ته دل میشه.
دوستت دارم پسرم و از اینکه سالمی و این روزهای قشنگ و پر از انرژی روبه ما هدیه می کنی از خدا و تو ممنونم...
شیرین زبونی های این روزهات قابل وصف نیست ،جمله های زیبا و پر از معنی ، کلمه های قشنگ...کدوم و بنویسم پسرم؟!!!شعرهای قشنگی که برامون می خونی مثل حسنی و الاغ کدخدا ، باب اسفنجی و ...
کاش این روزها به این سرعت نگذرن و نرن...دلم خیلی تنگ میشه، برای این روزهای قشنگ ، برای خوش زبونی های تو ، برای شیطنتای پاک و قشنگت...
این روزها قشنگ ترین سرگرمی هات بازی هایی هستن که می نویسم...
اولی چیدن حیوونا که تعدادشون به 80 تا رسیده و اسم تک تک شون و بلدی...بعضی رو هم خیلی با نمک می گی مثل بورباغه ( قورباغه ) یا برب ( ببر ) یا کشدودف( کفشدوزک ) یا هتل ( رطیل ) یا تسماح ( تمساح) و...
این حیوونا رو هم خودت چیدی دارن با هم دعوا می کنن...چیدمانت قابل تفکره!!!!
بعد از اون رنگ آمیزی با رنگ انگشتی و چسبوندن عکسای جدا شده از مجلات تو دفتره...همه رنگا رو هم بلدی پسرم شورتی (صورتی ) و گهوه ای (قهوه ای ) دو تا رنگی هستن که خیلی با مزه اداشون می کنی...
اسب سواری هم هنوز یکی از بزرگ ترین اولویت هاته عزیزکم...
و سرگرمی دوست داشتنی هر پسری ...ماشین سواری!!!!
این هم ماشین مانی که به محض رسیدن خونه خاله سوارش شدی و شروع کردی به ماشین سواری...
و چون سرعت ماشین مانی از مال تو خیلی بیشتر بود مجبورمون کردی ماشین تو عوض کنیم...
بعد از اینا خونه سازی رو دوست داری البته حتما باید یکی از ما کنارت باشه وگرنه خودت نمی سازی...
و پارک رفتن و با چرخت همه جا رو گشتن...
و به هم ریختن اتاقت و بازی با اسباب بازی هات...
و آخر هم علاقه شدیدت به موسیقی و گیتار و خوندن آواز زیر :( عین جمله هایی که میگی)
من همونم که یه روز
می خواستم دریا برسم
شب و آتیش برسه
تا به دریا برسه
آرزو داشتم برم
به دریا برسم...
عاشقتم پسرم...عاشق راه رفتنت، عاشق حرف زدنت ، عاشق بغض کردنت و عاشق بوسیدنت...همیشه بمون...برای من و بابا