سفرنامه نوروز 96 ( ابیانه )
گل قشنگم ، اهورا....
برای رفتن به ابیانه دوباره سری هم به کاشان زدیم، باز هم باغ فین و خانه های قدیمی کاشان و گلاب و عرقیجات و...
و ابیانه...
موزه ای که زندگی در آن جریان دارد...
ابیانه روستایی در دامنه کوه با نماهای کاه گلی قرمز با زیر طاقیهای سفید و پنجرههای مشبک زیبا و چوبی است که هرچه در آن دیده میشود جلوههای از گذشتههای دور دارد. مردم ابیانه بهسبب کوهستانی بودن منطقه و دور بودن محل آنها از مراکز پرجمعیت و راههای ارتباطی، قرنها در انزوا زیسته و در نتیجه بسیاری از آداب و رسوم قومی و سنتی و از جمله زبان و لهجهٔ قدیم خود را حفظ کردهاند. زبان مردم ابیانه از زبانهای ایرانی شمال غربی که البته در طول زمان دچار تغییر و تحولات زیادی شده و اکنون فقط تعداد کمی از واژههای اصیل پهلوی در گویش آنان شنیده میشود. پوشش سنتی، هنوز هم میان آنها رواج دارد و در حفظ آن تأکید و تعصب از خود نشان میدهند. در مردان ، شلوار گشاد و درازی از پارچهٔ سیاه (دوید یا همان دبیت، شلوار مردان بختیاری) و در زنها، پیراهن بلندی از پارچههای گلدار و رنگارنگ است. زنهای ابیانه معمولاً چارقدهای سفیدرنگی بر سر دارند.
حیف که وقتی رسیدیم تو خواب بودی و وقتی بیدار شدی فقط بهانه گرفتی و گریه کردی...هوا هم سرد بود و نتونستم اونقدر که دوست دارم و دلم می خواد روستا رو بگردم ولی باز هم خیلی عالی بود...عاشق این روستا و مردم با فرهنگش شدم...به نظرم هر کسی تو زندگیش باید یک بار ابیانه رو ببینه...
وقتی به اصرار بابا بالاخره یک لبخند می زنی...
ادامه دارد...