اولین روز ماه رمضان
آمد ...
مادرم کرد ،
عاشقم کرد ...
تا آخرین لحظه ی عمر عاشق نگهم می دارد ...
و تمام...!!!
به گمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست...
وقتی مادر می شوی ،
رنجی ابدی به سراغت می آید...
رنجی نشات گرفته از عشق...
مادر که می شوی ،
می خواهی جهان را برای فرزندت آرام کنی ...
می خواهی بهترین ها را از آن او کنی ...
وقتی می خزد ، چهاردست و پا می رود ، راه می رود و می دود...
تو فقط تماشایش می کنی و قلبت برایش تند می تپد...
از دردش نفست می گیرد...
روحت از بیماری اش زخم می شود...
مادر که می شوی ؛
دیگر هیچ چیز دنیا مثل قبل نخواهد بود...
مادر که می شوی ؛
کس دیگری می شوی ...
کسی که وجودش پر از عشق و جنون و دیوانگی ست...
امروز اولین روز از ماه رمضان است ... خداوندا به حُرمت این ماه عزیز از تو می خواهم بلا و بیماری را از همه ی بچه ها و هم اهورای من دور گردانی...
( اهورا بیشتر روزها رو با پدرجون میره مسجد برای نماز جماعت ... مثلا نماز می خونه و تند تند پچ پچ می کنه 😁)