پیشرفت های اهورا در ماهی که گذشت...
♥ توجهش به محیط اطراف خیلی زیادتر شده...
♥ کمتر می خوابه و بیشتر بازی میکنه،بابا براش وسایل کمک آموزشی خریده
♥ هر چی رو جلوی چشماش میگیریم سریع با دو تا دست میگیره و اولین کاری که می کنه فرو میکنه تو دهنش...
♥ بعضی وقتا هم اسباب بازی هایی که توی دستشه پرتاب میکنه به اطراف!!!
♥ زبون شو زیاد از دهنش میاره بیرون!!!
♥ صدای ملچ ملوچش تا هفت تا خونه اونور تر میره!!!!!!!!!!!!!
♥ دستاشو دور گردن عروسکاش حلقه می کنه.
♥ باهاش که بازی می کنیم بلند بلند قهقهه می زنه...آخرا هم که خسته میشه جیغ میکشه!!!البته با لبخند...
♥ پسرم می تونه غلت بزنه...اولا نمی تونست دست شو که زیرش می موند دربیاره ،ولی حالا می تونه!!!
♥ تمام سعی شو میکنه وقتی غلت زده و رو به سینه ست، عروسکاشو برداره...ولی نمیتونه!!!
اما همین سعی کردنش برا من از همه چی مهم تره!!!
♥ شست پاشو میگیره تو دستاش!!!(دقیقا" از 20 شهریور 92)
♥ وقتی غلت میزنه دو تا پاهاشو فشار میده به زمین و یکمی جلو میره(دقیقا" از 22 شهریور92)
♥ دندون گیرشو با تمام توانش فشار میده رو لثه هاش!!
♥ کلی صدا از خودش درمیاره...
♥ تازه آوازم می خونه!!!...اوو...آوووو...قاووو...اقاووووووو...آقو....
♥ وقتی لوس میشه و گریه می کنه میگه : ما..ما..
♥ کلی هم خوش اخلاقه.همش لبخند می زنه و می خنده...
♥ عاشق ماشینشه!!!
♥ یه مدت کم هم تو روروئک میشینه...ولی بعد گریه می کنه که منو دربیارید...
♥ عاشق باباشه...از همه بیشتر دوسش داره!تا باباشو می بینه یا صداش و می شنوه میخنده!!!
♥ هی بالش و از زیر سرش در میاره ، میکشه رو صورتش!!!
پی نوشت : آخر چهارماهگی ،دور سر اهورا 41cm ،قدش 67cm و وزنش 7کیلو و400 گرم بود...(ماشاالله پسر قشنگم)
•خدا جونم همه ی بچه ها رو واسه بابا مامان شون حفظ کن...•
•عشق ما ،اهورا رو هم واسمون نگهدار•