دوستان صمیمی...
پسرم اهورا ؛
چقدر زود دوست صمیمی پیدا کردی و چقدر زود نسبت به نشستن همیشگی در کنار آنها عادت کردی...تمام تعریف های این روزهایت پر است از اسم سبحان و آرین. چقدر دوست دارم این دلبری هایت را ؛ وقتی از کارهایتان از مدرسه می گویی . دوست دارم همان لحظه بپرم و محکم در آغوشت بکشم و محکم تر ببوسمت ، اما تو با آن لبهای کوچکت تند تند تعریف می کنی و نمی توانم صحبتت را قطع کنم... اسم فامیل سبحان " لالی " ست که تو به اشتباه عالی می گویی... مدام ...سبحان عالی این طور ، سبحان عالی آنطور...!
من قربان تو و دوست های صمیمی ات ... من قربان سبحان عالی گفتنت ... من قربان شیرین زبانی هایت... یکی یکدانه ی من ... اهورا!
وقتی آرین غایب است...
وقتی سبحان غایب است...
انجام آزمایش درس علوم...
و نقاشی پسرکم روی دیوار کلاس...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی