به بهانه ی سال نو ، برای دوستان نی نی وبلاگی...
دوست ِ من...
نمی توانم برایت زندگیای آرزو کنم که بیخزان و بیزمستان باشد...
نمیتوانم بگویم سالی پر از فقط شادی و موفقیت داشته باشی...
نمیشود بگویم برایت سالی پر از ثروت و سلامت میخواهم!
من و تو میدانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است!
می دانیم قرار است همانطور که گاهی موفق میشویم، جاهایی هم موفق نشویم.
یا دست کم رسیدن به برخی خواستهها و آرزوهایمان را مدتی به تعویق بیندازیم...!!!
یاد گرفتهایم که بیماری هر از چند گاهی در ما، یا یکی از عزیزان و دوستانمان، میهمان میشود تا درسهای سخت انسان بودن را مرور کنیم.
می دانیم که گاه با داشتن مال و گاه با نداشتنش، گرفتار میشویم.
می دانیم ازین بهار تا آن بهار، فاصله ای است؛
پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخابِ ما نیستند، اما گریز ناپذیرند.
نمیخواهم بگویم تو را به خدا میسپارم و خیالت راحت باشد که خدا نمی گذارد هیچ اتفاق بدی برایت رخ دهد!
چون می دانم که ناخواستنیها، همانقدر فراوانند که سپردنهای نارس و فهمناشدهی ما!
دیگر آنقدر بزرگ شدهایم که بفهمیم در هفتسین، چیزهایی را میچینیم که هراسِ نبودن، کم شدن یا از دست دادنشان را داریم.
آنقدر تجربه داریم که درک میکنیم، مردم این بهانههای خوشرنگ و شاد را همچون فرصتی مهم تلقی میکنند؛
برای اینکه خودشان را به آن راه بزنند؛ که انگار قرار است زندگی طبق آرزوها، شادباشها، تبریکات، تهنیتها و مبارکبادهای ما بچرخد! (و شاید این خود نمایش قدرت اُمید در انسان باشد، که به رویارویی هر احتمالی، با لبخند میرود!)
میدانی! میخواهم این بار برایت آرزویی کنم که تو را در تمام فُصولِ زندگی، در سرما و گرمایِ روزگار، در تمام بارانها، برفها، طوفانها، خشکسالیها، شکستها و موفقیتها، شادیها و غمها، از دست دادنها و به دست آوردنها؛ در امان و قرار دارد!
آرزو میکنم آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی؛
آنقدر خدا در خودت داشته باشی و بیابی و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که؛
تمام زندگی را - هر طور که پیش رود - مشتاقانه، اُمیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه، زندگی کنی!
تو نیز مرا همین آرزو کن.
باشد که سال بعد، همین حوالی، خوشنود از خود و آنچه گذشته، به یکدیگر لبخند بزنیم و همچنان چون بهار، مشتاق و سرافراز و عاشق زندگی باشیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی