سالتحصیلی جدید مبارک...
شنبه به یادت شروع شد؛
یکشنبه دوستت دارم؛
دوشنبه دو بار دوستت دارم؛
سه شنبه سه بار زیر لب؛
چهارشنبه چهار با فریاد؛
پنج شنبه پنج هزاره تا بهشت...
جمعه؛ تمام عشقهای جهان
مال تو....
کاش هفته بیشتر بود عزیزم...
کاش عددها را تا بی نهایت می شمردم؛
و می گفتم
دوستت دارم...
دوستت دارم...
اهورای من ، نفسم ، جانم ...
امسال قرار شد بچه های هر کلاس به دو گروه تقسیم بشن و یک روز در میان به مدرسه برن ... و برای جبران عقب ماندگی ها در سال گذشته ، امسال از 15 شهریور مدارس آغاز به کار کنن...
شما هم که امسال به کلاس دوم میری ...!
از چند روز قبل نگران بودیم و پرس و جو میکردیم ، اصلا راضی به رفتنت نبودیم ، به خصوص که حضور بچه ها در مدرسه اختیاری بود ، اما به محض اینکه از سبحان شنیدی که میخواد حضوری بره مدرسه ، کلی گریه کردی که منم حتما باید برم.
بالاخره بعد از مشورت با مدرسه و گرفتن قول برای رعایت تمام جوانب بهداشتی راضی شدیم بری مدرسه !
معلم امسالت خانم رزاقپور هستن ... یه خانم فعال و کوشا ، مخصوصا تو فضای مجازی !
اینم اولین مشقت عزیزکم...
فقط سه روز مدرسه رفتی ، روز سوم که اومدیم دنبالت و ازدحام والدین و دیدیم ، دیگه اجازه ندادیم مدرسه بری ، به خصوص که خانم رزاقپور تدریس روزانه رو کامل تو شاد قرار می دادن ...
چند روز بعد هم دوباره همه ی مدارس غیر حضوری به کارشون ادامه دادن و از خونه با هم درس خوندیم...