شب یلدا ، آرزوهای خوب کنیم...
امشب شب یلداست ، بلندترین شب سال ؛
چشمهايم را می بندم و در ستاره باران این شب زیبا براي يكايك آدمهايي كه به نوعى با من در ارتباطند هزاران آرزوى خوب می کنم...
آرزو میکنم خستگى از تن ها و رنجش از دل هاو كدورت ازخانه ها برود... !
آرزو میکنم غم و درد و بيكارى و فقر و خشم از كوچه ها و خيابان هایمان برود...!
آرزو میکنم جنگ و تبعيض و ظلم و زندان از دنيای مان برود...!
آرزوى صلح می کنم...
آرزوى بخشيدن و بخشيده شدن...
آرزوى صداقت...
آرزوى سر سبزى و بركت...
آرزوى دوست داشتن و دوست داشته شدن...
اهورا جانم ،
تو هم چشم هایت را ببند ،
و در ستاره باران ِ بلند ترین شب ِ سال ، آرزوهاي خوب كن...
یلدایت مبارک پسرم... زمستان قشنگی داشته باشی!
پ.ن : خانم معلم اهورا برای امشب از بچه ها خواست یک شعر از دیوان حافظ رو بخونن و فیلمش رو بفرستن تو گروهِ شاد ... اهورا یوسف گم گشته رو خوند و چه لذتی داشت شنیدن شعر حافظ از دهان اهورای جانم...😊