اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

این روزهای اهورا :

1399/10/30 18:43
نویسنده : نرگس
207 بازدید
اشتراک گذاری

جانانم ، اهورای جانم ...

فراموشی رو بلد باش؛
بی‌خیالی رو بلد باش!
زندگی همیشه هم به دونستن همه چیز، سر در آوردن از هر چیز و زیادی درگیر شدن نیست...
گاهی هم به خودت یادآوری کن یه سری چیزا رو یادت بره؛
به یه سری حرف‌ها اهمیتی نده؛
لبخند بزن و بگذر؛
لبخند هم که نزدی به خاطرش غمگین نشو، بغض نکن!
گاهی هم بذار همه‌ی دنیا در قطعه آهنگی که با لذت گوش می‌دی،
کتابی که با هیجان ورق می‌زنی،
گل‌های تازه‌ای که تقدیم گلدونت می‌کنی،
فیلم محشری که دلت نمیاد یه لحظه هم ازش چشم برداری،
آدم جذابی که وقتی صداش رو می‌شنوی کلی سر ذوق میای،
حتی صدای پرنده‌ها،
آبی آسمون،
برات خلاصه بشه و بس.

دنیای اختصاصی خودت رو خلق کن
و زندگیت رو خواستنی‌تر و زیباتر بساز …

این روزهای اهورا :

تو کلاس تون قرار شده هر پنج شنبه یکی داستان بخونه و بقیه خلاصه شو بنویسن و بفرستن تو گروه ، اولین قصه گو تو بودی پسرم ، به درخواست خانم معلم تون ، چون ایشون معتقدن تو متن ها رو روان و با آهنگ خاصی می خونی ...

آزمایش های علوم و منظم و به ترتیب و به صورت عملی انجام میدی و نتیجه گیری می کنی و من فیلم میگیرم و برای خانم می فرستیم.

کلاس گیتار تو منظم میری و راضی هستی ... چند تا هم آهنگ پاپ یاد گرفتی ، میزنی و می خونی و دل من و از ذوق و شوق آب می کنی...

فعالیت های درسی تو منظم انجام میدی و اصلا اذیتم نمی کنی... اینم دیکته ی با آینه ست ...

مامان نسرین و بابا جون چند روزی اومدن خونه مون ، تو این مدت مامان نسرین رژیم گرفت و هر روز عصر با هم 40 دقیقه پیاده روی می کردیم.

نقاشی می کشی ، کتاب قصه می خونی و نامه می نویسی ... اینم نمونه هاش ...

گردش می ریم و از زندگی لذت می بریم ، هر چند که غم و اندوه ، این روزا تو کشورمون خیلی زیاده ، اما خب چاره ای جز توکل و امید نیست  ... !!!

اینم سد آذرشهر که یک پارچه یخ شده و کلی روش سرسره بازی کردیم...عالی بود !

دیگه اینکه بازی می کنی و دلت تند تند برای سبحان و امیرحسین تنگ میشه ! روزای خیلی سخت و حوصله سر بری شده ، می دونم ، دلت می خواد الآن با هم کلاسی هات بازی می کردی ، میدویدی، می پریدی ، ولی خب ، این شرایط برای همه ست و باید از صمیم قلبمون دعا کنیم زودتر تموم شه ...

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان صدرامامان صدرا
22 مرداد 00 22:30
سلام عزیزم شما کجایی هستین؟
نرگس
پاسخ
سلام عزیز ، من همدانی هستم و همسرم آذرشهری ... الآن هم ساکن آذرشهریم.