احساس مالکیت
اهورا کوچولوی من...
چقدر این احساس مالکیت، زود سر و کله اش پیدا شد در وجود ِ کوچک ِ بی اشتباهت !
من هلاک ِ این مال ِ تو ها هستم !
اینقدر لذت دارد که دستت را به سینه ات بزنی و بگویی :
مال ِ منه ، مال ِ خودمه ، اسب ِ خودمه، توپِ منه،
تخت ِ منه ، پتو منه ، بابا خودمه، مامان خودمه، .....
تمام این مال ِ تو ها را بیخیال شوی ، مامانِ اهورا بودن لذتش بی انتهاست .
وقتی تو ، قشنگترین و بی مثال ترین عشق هستی ام ، به سرعت خودت را به من میرسانی و حلقه دستانت را باز میکنی و خودت را محکم به آغوشم میچسبانی !
و میگویی : مامان ِ منه !!!
دیگر چه میخواهم از سهم خوشبختی ِ این دنیا ؟؟؟؟؟
خدایا ، گاهی آنقدر احساس خوشبختی روانه دل آدم میکنی که گذر زمانت برایش میشود بدبختی ِ بزرگ!
خدایا خوشحالم که در همین نزدیکی هستی ، گرمای دستانت را حس میکنم ، و دلم گرم تر میشود !
و عکس های یک روز قشنگ در لاله پارک...