به پایان آمد این دفتر ...
در آخرین ساعات سال 1398... می خواهم دعا کنم... برای آبادانیِ کشورم... برایِ شادیِ دل هایِ بی قرار... و برایِ سامان گرفتنِ روزگارِ مردمی که به امیدِ فرداهایی بهتر ، سختیِ امروزهایشان را به جان خریده اند!!! می خواهم دعا کنم؛ برایِ شفایِ تمامِ بیماران ، برایِ سلامتیِ تمامِ آدم ها و برایِ خوشبختی و حالِ خوبِ هرکس که به معجزه ی امید ، ایمان دارد... من روزهای خوب را ، من آرزویِ تمامِ مردمِ سرزمینم را آرزو می کنم... و می دانم که یکی از این روزهای بهاری ،تمامِ اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد و درختانِ تحول ، جوانه خواهند زد... من بالای آسمانِ این شهر ، خدایی دیده ام که هر غیر ممکنی را ممکن می کند... ...