تولدت مبارک همه ی هستی من...
اهورای من
به چشمان تو می نگرم و سر سبزی دشت ها را به فراموشی می سپارم....
تبسم معصومانه تو مرا از نگاه به غنچه ی نو دمیده در صبحگاه بهار بی نیاز میسازد...
به چشم من ، ستاره ها دیگر در تاریکی شب درخششی ندارند....
نهال محبت تو سرسبزترین سبزینه ای است که در بوستان عمرم کاشته ام...با اشک دیدگانم جوانه ات را آبیاری میکنم...و با بوسه های گرم مادرانه ، جوانه وجودت را قدرت می بخشم تا شاخ و برگت قوی شود و سایه گستر عمرم شوی.....
با وجود تو دیگر پروانه ها به غنچه های گل سرخ روی آور نمیشوند.....
با آمدن تو دیگر عطر و مستی دیرینه در نسیم نیست...
تا گلبرگ بدن تو را در نوازش انگشتانم دارم به شبنم لطیف صبحگاهی دست نخواهم زد....
سحرگاهان نوای مرغان چمن بیدارم نمی کند تا صدای گرم و زندگی بخش تو در گوشم طنین می افکند...
من با تو ، زندگی را با همه آنچه در خاطر داشتم معنا می بخشم...
حالا تو را دارم...تو را....
اهورای من...
كنارم بمان كه به دستهاي گرم تو محتاجم، نگاهم كن كه از چشمان نافذت جان بگيرم، صدايم كن تا ترنم عشقت در لحظه لحظه هايم طنين افكند. عاشقانه دوستت دارم...
وقتي تو را در آغوش مي گيرم و مي بوسم از تمام خستگي ها و دلواپسي هايم فارغ مي شوم و با تو به اوج آرامش مي رسم.
وقتي مرا در آغوش مي گيري و مي بوسي مهربانيت را حس مي كنم و آن لحظه قشنگترين لحظه ي زندگي من است.
چونان از عشق تو سر شارم كه ثانيه به ثانيه در مدار ذهنم چرخ مي زني و هر لحظه فقط تو را از خدا آرزو مي كنم فقط تو را...
کارت دعوت اهورا جونم :
تزیینات جشن که طراحیش با من و اجراش با بابا بود :
کادوهایی که مهمونای عزیزمون زحمت شون و کشیده بودن که شامل چند تا ربع سکه,سکه های گرمی ,قطار ,موتور,چند تا ماشین و لباس بود.(کادوی من و بابا هم یک ربع سکه بود.)
اینم اهورا جون تو جشن تولد که یا خواب بود یا گریه می کرد و به زحمت تونستم 2 تا عکس ازش بگیرم!!!!
و بعد از تولد انگار حالش خوب شد!!!!!
خبر تولد پسرکم تو نی نی وبلاگ: