اهورا 3 ماهه شد!!!
پسر نازم؛
مامان جون و باباجون خیلی دلتنگت شده بودن.آخه درست 1 ماهی می شد که ندیده بودنت...واسه همین تصمیم گرفتیم بریم تویسرکان.دوشنبه شب ساعت 10 بعد از افطار راه افتادیم و صبح زود رسیدیم.به مامان جون اینا هم نگفته بودیم که ما شب حرکت کردیم!!!
وای.....!!!!!!!!!!!!!!!نمیدونی باباجون و مامان جون چقدر ذوق زده شدن.تو رو بغل کردن و من و بابا رو انگار ندیدن دیگه!!حالا بعد از نیم ساعت می گن خب شما خوبین!!!
یکشنبه 20 مرداد 92 سومین ماهگرد شما دردونه ی مامان و بابا بود...
مبارکت باشه عزیز مامان
بعد از ظهر با باباجون رفتیم آتلیه و ازت یک عالمه عکس گرفتیم...بر عکس همیشه که می خندیدی چنان اخم کرده بودی که...
بابا،باباجون و عکاس کلی برات شکلک درآوردنبلکه تو لبخند بزنی ؛تو هم انگار که نه انگار!!!!
ولی....
بالاخره 2-3 تا لبخند زدی وروجک مامان.آفرین به تو
اهورای من برات یه عمر طولانی پر از خیر و برکت و سلامتی آرزو می کنم.
پی نوشت : وزن پسرم در پایان 3 ماهگی 6/5 کیلو گرم ،قد اهورا 62 سانتی متر و دور سرش 40سانتی متر بود...