عقد خاله جون...
پسرم...
آخرین دختر خونه ما یعنی خاله راضی هم به سلامتی پای سفره عقد نشست...
از شما چی بگم که فقط به فکر بازیگوشی بودی و یه بارم اون وسط گفتن که گم شدی و بعد فهمیدیم با خیال راحت رفتی پیش خاله نشستی...پاپیونت رو هم نذاشتی گردنت بمونه و گمش کردی و اونقدر خوابت میومد که فقط من و صدا می زدی و بغل می خواستی...
و باز هم مثل همیشه تا دوربین و دیدی بنای ناسازگاری گذاشتی و ...!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی