اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

شب خوش عزیز دل مادر...

1394/10/4 19:31
نویسنده : نرگس
747 بازدید
اشتراک گذاری

مادر دختری ، چوپان بود...

روزها دختر کوچولویش را به پشتش می بست و به دنبال گوسفندها به دشت و کوه می رفت...

یک روز گرگ به گوسفندها حمله می کند و یکی از بره ها را با خود می برد...!!!

چوپان دختر کوچکش را از پشتش باز می کند و و روی سنگی می گذارد و با چوب دستی دنبال گرگ می رود...

از کوه بالا می رود تا در آن گم می شود!!!!

دیگر مادر چوپان را کسی نمی بیند!!!

دختر کوچک را چوپان های دیگر پیدا می کنند...

دخترک بزرگ می شود...در کوه و دشت به دنبال مادر می گردد ، تا اثری از او پیدا کند...

گلهای ریز و زردی را می بیند که از جای پاهای مادر روییده!!!!، آنها را می چیند و بو می کند...

گلها بوی مادرش را می دهند...

دلش را به بوی مادر خوش می کند...

آنها را می چیند و خشک می کند و به بازار می برد و به عطارها می فروشد...

عطارها آنها را به بیماران می دهند ، بیماران می خورند و خوب می شوند...

روزی عطاری از او می پرسد : "دختر جان ، اسم این گل ها چیست ؟!"

و دختر بدون اینکه فکر کند جواب می دهد :

" بو مادران "

 

لاینر

 

این داستان زیبا رو دیشب خوندم...شبی که پاره ی وجودم و برای اولین بار از خودم جدا کردم تا به تنهایی خوابیدن و مستقل شدن عادت کنه!!!

و چقدر این داستان با حال و هوای دیشب من ارتباط داشت...اشک های پی در پی برای جدا شدن از جگر گوشه ام بالش زیر سرم را خیس کرده بود...

به قول مردم این روزها این هم یک چالش دیگر بود که گذراندیم...

و چقدر پسرم صبوری کرد برعکس مادرش...

 

شب خوش پسرم

 

و هدیه کردن عروسک دلخواهش به او برای خوب بودنش...برای آرام بودنش...برای معصومیتش و برای اینکه بهترین هدیه خدا به ماست!!!

 

پسرم شب خوش...

 

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان نسرین
19 دی 94 22:45
اهورای غزیزم اینقد مامان با احساس توصیفت میکنه که اشگ منو هم دراورد خوشحالم که نشان دادی بزرگ شدی دوستت دارم به اندازه همه دنیا
مامان مریم
27 دی 94 20:46
سلام عزیزم خیلی قشنگ و با احساس بود گلم __000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__*
دوستــــدار پوریا ღ مامان
26 بهمن 94 16:56
سلام مامان اهورا ماشالله به این پسر نازتون خدا براتون حفظش کنه مامان اهورا یه سوالی داشتم وقتی شما میرید داخل مدیریت مطالب قبلی مطالب گذشته به ترتیب هستند مثلا اون مطلبی که برای اولین بار نوشتید هنوز در صفحه اول هست