یلدا آفرینش را تکرار می کند...!
یلدا نام فرشته ای است؛
بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره ...
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود،
با اولین شب پاییز آمده بود ،
و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید...
تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند!!!
یلدا ، هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت ...
و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد!
گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد..!!
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت،
آتش که می دانی، همان عشق است!!!
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد...؛
آتش در وجود یلدا بارور شد...!
فرشته ها به هم گفتند:
یلدا آبستن است. آبستن خورشید!!!
و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد...
و شبی که آخرین قطره را ببخشد، دیگر زنده نخواهد ماند!
فرشته ها گفتند:
فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد...!
یلدا آفرینش را تکرار می کند...!
یلدایت مبارک پسرم...
( جشن یلدا در مدرسه و سرود خوانی اهورا و هم کلاسی هاش...)
( جشن یلدا خونه ی وحید و الهام جون به مناسبت اولین یلدای پسرشون امیر محمد )
( و جشن اولین یلدای مصطفی و فاطمه ... )
بیا ماه منو یلدای من باش
شب برفی دی ماه من باش
بیا زیباترین مجنون این شب
یه عمری با منو لیلای من باش