سفر زمستانی...
نازنین پسرم ؛ اهورا...
ناگهان و یهویی تصمیم گرفتیم سری به مامان نسرین و بابا جون بزنیم و برای همین رفتیم تویسرکان . چند روزی اونجا موندیم و در برگشت مامان و بابا رو هم با خودمون آوردیم. اونا هم دوهفته ای خونه ی ما بودن و بعد همه با هم رفتیم تهران... خلاصه که این چند وقت خیلی مشغول بودیم. در کنار عزیزان بودن لذتی داره که آدم نمی تونه وصفش کنه...
جلیقه ی سورمه ای رو مامان نسرین برات بافته ... یکی برای تو ، یکی هم برای مانی!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی