فامیل دور !!!
اهورا ی مامان...
امروز مادرجون زنگ زد خونه مون و خبر داد فامیلای دورشون از تهران اومدن . رفتیم دیدمشون . پدربزرگ خانواده ی اونا با پدربزرگ ِ بابا ،پسرخاله بودن . پسرخاله ها البته به رحت خدا رفتن و حالا بعد از تقریبا 20 سال فامیلای دور کنار هم جمع شدن و یاد گذشته ها رو زنده کردن .
آقا رضا با خانمش ، مریم جون و 3 تا آقا پسر...که تو با مهراد ، پسر کوچیک خانواده دوست شدی و خیلی هم اذیتش کردی با کشتی و توپ بازی و ... ولی انصافا خیلی مهربون و با حوصله بود.
سه روز پیشمون بودن و خیلی خوش گذشت . مخصوصا به بابا که خاطرات دوران کودکیش بدجور زنده شده بود...
🌟 باغ عمه اینا ...
🌟پارک ایرینجی و قایق سواری...
🌟کندوان ... با یسنا !
🌟و مهاباد ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی