روزت مبارک بابا ...
امیر ِ عزیز ِ خودم ...
دوست داشتنت را از سالی به سال دیگر منتقل میکنم همانند دانشآموزی که تکالیف مدرسهاش را به دفتر جدیدش انتقال میدهد!
صدایت را، شمیمت، پیام هایت ، محبت هایت و نگاه های پر مهرت را ، همه و همه را به سال جدید منتقل میکنم...
و در كمد سال جديد آويزانشان میکنم
و جواز اقامت دائمی در قلبم را برایت صادر میکنم...
من دوستت دارم ..
تو را میان بازوانم حمل میکنم و بین چهار فصل سال میگردانمت...
در زمستان، کلاه بافتنی قرمزی بر سرت خواهم گذاشت تا سردت نشود،
در پاییز تنها بارانیای را که دارم به تو خواهم داد که خیس نشوی،
در بهار میگذارم آرام روی چمنهای تازه به خواب [ناز] فرو روی،
و با پرستوها و گنجشکان صبحانه بخوری،
و در تابستان تور کوچکی برایت خواهم خرید تا صدفها و مرغان دریایی و ماهیان بی نام و نشان را صید کنی ..
روزت مبارک امیر خوبم...بابای مهربان اهورا!