اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

امیرم تولدت مبارک...

امیر عزیزم...   بوی عشق می دهی... بوی بهشت... چه خوشبختم... که خدا ؛ سرنوشت مرا ، با « تو » نوشت...!!!   تولدت مبارک...   ...
29 اسفند 1394

چهارشنبه سوری 94 ....

ایرانیان شب سرد را به آتش می کشند به امید روزهای گرم و نیک ... اهورای من... روزت همچون آتش اهورایی چهارشنبه سوریت خجسته و نکو...   اهورا در جشن چهارشنبه سوری مدرسه مامان :     و اهورا در جشن چهارشنبه سوری خانوادگی :   ...
25 اسفند 1394

تغییر چهره!!!!

اهورای من... موهات حسابی بلند شده بود و خیلی هم بهت میومد ولی به خاطر بعضی مسایل مجبور شدیم کوتاه شون کنیم...که خب تغییر زیادی تو چهره ات ایجاد شده ...پسرم تو زیباترینی چه با موی کوتاه و چه با موی بلند...       ...
24 اسفند 1394

پدیده...به بهانه ماه سی و چهارم

کوچک رویاییِ من... دنیا اگر خودش را بکشد نمی تواند، به عشق من به تو شک کند....!!!! تمام بودنت را حس می کنم... حاجتی به استخاره نیست؛ عشق ما... عشق من به تو... عشق تو به من... یک پدیده است...!!!   سی و چهار ماهگیت مبارک عزیز نرگس...     ...
20 اسفند 1394

اسفند هم از راه رسید...

اسفند ؛ عینِ پنج شنبه هاست... که همیشه صد بار قشنگ تر از جمعه هاست!!!! اصلا از همون شروعش قشنگه... حس بوی بهار از پشت پنجره ؛ و آفتابِ گرم و بی جون از لای پرده ها روی پوست سرد خونه... اسفند یعنی یک سال دیگه... یعنی یه شانس دیگه!!! خوش اومدی بهترین ماه سال...                 ...
14 اسفند 1394

نقاشی ماندگار من...

از تو یک نقاشی میکشم ... تورا باآن لبخند زیبایت ، باآن چشمهای معصوم و پرازآرامشت تجسم میکنم!!! فقط ؛ لبخند توماندگارتر وزیباتر ازمونالیزاست!!! به دنیا کاری ندارم اما، ماندگارترین اثر در وجود من تویی ... تو ...!!!!       پسرک نازنینم 33 ماهگی ات مبارک...   ...
20 بهمن 1394

اهورا که باشد...

اهورا که باشد ... من هستم... خوب ، روان ، آرام!!!! اهورا که باشد... لبریز می شوم ... از زندگی ، شور ، نشاط!!!! اهورا که باشد... تنهایی ام بی معنی ست... یادم می رود... شاید نداند!!! اما اهورا که باشد... هست... و همین مرا بس!!!   ...
15 بهمن 1394

اهورا 1000 روزه شد...

پسرک 1000 روزه ی من ،   صدای مادر را از این روزهای شلوغی می شنوی که زندگی عزمش را جزم کرده تا تو و روزهایت را با شتاب و در کمترین زمان ممکن به جایی برساند که آغوشم اندازه ات نباشد... از روزهایی که حتی اگر حواسم را جمع جمع کنم باز خیلی چیزهای خوب و با ارزش را به راحتی از دست داده ام و طعم نابشان را به درستی نچشیده ام... روزهایی که این  همه تعجیلشان ، انگشت به دهانم کرده و گذر روزها و هفته ها را از دستانم به در برده است... یادت بماند برای توی رهگذر ، زمین گذرگهی پر از جاذبه های خوب و بد است.و زندگی همین گذر از روزهایی است که می گذرند...مواظب گذر بی صدای زندگی باش که زندگی چیزی به ج...
14 بهمن 1394

تولدم مبارک!!!!

هوا سرد است... دلها بارانی!!!! وقت خانه تکانیست... برخیز ؛ صدای چلچله می آید... فضای خانه شیداییست... بوی تازگی... ترنم لحظه های با تو بودن در این سه سال...     خستگی ام را از تن برون خواهم کرد... زیر چتر سبز تو... تولدی دوباره!!!! بشتاب به سوی من... آغوشم هلهله ی تو را سر داده است!!! چشمانم به تو دوخته شده اند... شمع های کیک تولدم نفس های تو را برای خاموش شدن می خواهند...     بهترین هدیه تولدم ، اهورا... مادرانه دوستت دارم....   ...
12 بهمن 1394