غصه چرا؟؟؟!!!
ماه من غصه چرا؟؟!!
آسمان را بنگر،که هنوز ،بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست،گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد.
یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان،نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید...
و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت...
تا بگوید که هنوز پر از امنیت احساس خداست!!
ماه من غصه چرا؟؟!!
تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن؛
کار آنهایی نیست که خدا را دارند...
ماه من،غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید،
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره ی عشق زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا چتر شادی واکن...
و بگو با دل خود که خدا هست،خدا هست هنوز...!!!
او همانیست که در تارترین لحظه ی شب راه نورانی امید نشانم می داد!!
او همانیست که هر لحظه دلش می خواهد همه ی زندگی ام غرق شادی باشد...
ماه من...غصه اگر هست ،بگو تا باشد!!!
معنی خوشبختی ،بودن اندوه است!!!
این همه غصه و غم؛این همه شادی و شور...
چه بخواهیم و چه نه،میوه ی یک باغند...
همه را با هم و با عشق بچین...
ولی از یاد مبر...
پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز...