اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

29 ماه با تو...

میان تاریک و روشن شب... میان سکوت و خلسه... میان هزاران حس... میان هزاران فکر... بدجور می درخشی...   -« پسرم...اهورا »-                         اهورای من...29 ماه پر از عشق را پشت سر نهادیم...امیدوارم تمام سال های زندگی مان پر از عشق باشد.   29 ماهگیت مبارک. &nb...
20 مهر 1394

روز جهانی کودک...

پسر بی همتایم روزت مبارک...     کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم!!! بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم دنیا را ببین بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید! بچه بودیم همه چشمهای خیسمون ...
16 مهر 1394

عقد خاله جون...

پسرم... آخرین دختر خونه ما یعنی خاله راضی هم به سلامتی پای سفره عقد نشست... از شما چی بگم که فقط به فکر بازیگوشی بودی و یه بارم اون وسط گفتن که گم شدی و بعد فهمیدیم با خیال راحت رفتی پیش خاله نشستی...پاپیونت رو هم نذاشتی گردنت بمونه و گمش کردی و اونقدر خوابت میومد که فقط من و صدا می زدی و بغل می خواستی... و باز هم مثل همیشه تا دوربین و دیدی بنای ناسازگاری گذاشتی و ...!!!!             ...
9 مهر 1394

بوی ماه مهر...

پسرکم اهورا... امروز که اولین روز از ماه مهره می خوام برات بگم که بابا و مامان چه جوری با سواد شدن؟!!! می خوام برات بگم که ما با باز کردن کتاب فارسی می آموختیم که همیشه با نام خدا که بهترین سرآغاز است آغاز کنیم:     می خوام برات بگم که ما با کوکب خانم که زنی پاکیزه و با سلیقه بود پاکیزگی را آموختیم:     با خانواده آقای هاشمی به سفر رفتیم:      با دهقان فداکار ، ایثار و از خود گذشتگی را یاد گرفتیم:     با کبری تصمیم گرفتیم از وسایلمون خوب مراقبت کنیم:     ...
1 مهر 1394

خداحافظ تابستان 94

اهورای من... تابستان94، برای همیشه به پایان می رسد و روزهای طلایی و کشدارش دیگر هرگز بازنمی گردند. از این پس ،  می توانیم منتظر تابستان 95 باشیم، اما امیدوار به برگشت تابستان 94 هرگز...     و اما پاییز از راه میرسد  با کلی اتفاق زیبا، روزهای خاطره انگیز و نعمت های متفاوت در کوله ابریش، در چمدانش قطره‌های باران بی قراری می کنند و پشت سرش برگ‌های زرد زیبا از قدم‌هایش می ریزند و زیر لب می گوید:  پادشاه فصل‌هاست پاییز...     چمدانش را برداشته پیراهن تنهایی‌‌اش را در آن گذاشته آمده به این سمت .. خش .....
31 شهريور 1394

سفر نیمه کاره!!!!!!!!!!!!!

دردونه جونم... قرارمون این بود که تابستون امسال حتما سری به سرعین و آستارا بزنیم ولی چند تا مسئله باعث شد که سفرمون موکول شه به آخر شهریور... مثلا تحویل ماشین پدرجون اینا که خیلی طول کشید یا اومدن بابا محمد اینا که همش امروز و فردا می کردن!!!!! خلاصه به این سفر رفتیم ولی بارش بارون اجازه نداد از سفرمون لذت ببریم و همش تو ماشین یا تو خونه موندیم!!!! از همه بدتر یه مهمونی یهویی بود که مجبورمون کرد سفر و نصفه و نیمه رها کنیم و برگردیم... خب سفرمون نیمه کاره موند...بارون بارید...کنار دریا نرفتیم...و...و...و... ولی در عوض با عزیزامون بودیم و واقعا خوش گذشت... راستی اهورا...تو ای...
27 شهريور 1394

اهورای من 28 ماهه شد!!!

نشسته ای رو به رویم... نشسته ام رو به رویت... تو غرقی در دنیای خودت ، دنیای شیرین کودکی... و من غرق در تو !!!! عاشقانه و مادرانه... اسمت را صدا می زنم... پر از خنده می شوی... پر از آغوش می شوم... می پری در آغوشم... می بوسمت...تمام صورتت را!!! می بوسی ام... پر از عشق مادرانه می شوم... این لحظه ها زیباترین لحظه های زندگی من است پسرم... تو تمام هستی منی اهورا!!! تمام هستی ام...28 ماهگیت مبارک.     عکس های سفر یک روزه به مهاباد ( غار سهولان ) درست در بیست و هشتمین ماهگرد تولد اهورا... &...
20 شهريور 1394

خوشحالی یعنی...

خوشحالی یعنی داشتن پسری که قلبش از آب هم روشن تره!!!!     خوشحالی یعنی داشتن پسری که از دیدن زیبایی های کوچیک هیجان زده میشه و از ته دل می خنده...     خوشحالی یعنی وقتی که پسرت همه ی حیووناش و می چینه و می گه مامان عکس می گیری؟؟!!!     خوشحالی یعنی دیدن لذت بردن پسرت از خوردن یه بلال خوشمزه!!!!     خوشحالی یعنی داشتن پسری که با همه چیز سرگرم میشه ...     خوشحالی یعنی داشتن یه گل که زیباتر از همه گل های دنیاست!!!!!   &nb...
3 شهريور 1394

اسب

اهورای من... این روزهایمان پر شده از واژه اسب... می خوابیم ، اسب... بیدار میشویم ، اسب... گالری تلفن همراهمان پر شده از تصاویر اسب... و هر کجا اسبی می بینیم باید توقف کنیم تا تو خوب تماشا کنی... این روزها شده ای مهمان ناخوانده ی دوست بابا که اسب زیبایی دارد و تمام تعریف هایت با من اسب است و اسب... همه باید حداقل ساعتی اسب تو باشیم و تو یقه لباسمان را بکشی و بگویی " بیا اسبی!!!"     دوست داشتنی هایت را دوست داریم پسرم و دلبسته دلبستگی هایت هستیم... حالا برای ما زیباترین حیوان دنیا اسب است...       ...
1 شهريور 1394

باغ دختر خاله...

تو گرانبهاترین اعجاز خداوند ی... برای داشتنت باید وضوی باران گرفت... و بر محراب رویت سجاده ای از گلبرگ یاس گسترد... و به نام عشق شبنم وار بر عطر تو سجده کرد... و هزاران هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایت نمود... و تو می دانی تک پسر زیبارویم ،آیین دوست داشتن را که آنقدر زیبا هدیه می کنی این عشق را که سیراب می شوم... پسرک زیبای من...                 ...
22 مرداد 1394