یک روز خوب با ایلیا...
پسرک عزیزم اهورا... دایی جواد ِ بابا امروز دعوت مون کرد به یه سفره خونه ی با صفا و دنج. خیلی خوش گذشت... مخصوصا به شما که با دوستت ایلیا کلی بازی کردی و دویدی و پریدی ...😉 ای جانک خندانم ؛ من خوی تو می دانم... تو خوی شکر داری، بالله که بخند ای جان... ...