اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

تخت سلیمان...دوباره!!

پسرک 4 ساله ی من... خیلی دوست داشتم بابا محمد و مامان نسرین مجموعه ی تخت سلیمان و ببینن ، به خاطر همین جمعه راه افتادیم به سمت تکاب ... برعکس دفعه ی قبل که باد شدیدی می وزید ، این بار هوا عالی بود و حسابی گشتیم...                   ...
24 ارديبهشت 1396

یکی یکدانه ام...تولدت مبارک!!!

نرم نرمك بهار مني  که از راه ميرسي ...   ارديبهشت!!! باز هم ارديبهشت،   از تو ... تو كه از نژاد ِ مني و... از نژاد ِ مردي كه دوستش دارم بي دليل آري گفتم بي دليل دوست داشتن كه دليل نميخواهد نازكم   تو از نژاد ِ مايي... به احترام ِ تو نماز ِ عاطفه ميخوانم. براي خاطره هايم تعريف خواهم كرد كه تو چقدر سرشار از من و پدرت هستي. ارديبهشت با آمدن تو در ذهن من جاودان خواهد شد. ...
20 ارديبهشت 1396

عاشق ترین خیاط...

نگاهم کن... می خواهم چشم هایم را به چشم هایت بدوزم... می خواهم به این دنیا نشان بدهم که ... عاشق ترین خیاط منم!!!                 ...
15 ارديبهشت 1396

دهمین سالگرد ازدواج مان مبارک.

*برای دهمین سال در کنار هم بودن* امیــــــــــــــــــــــــرم....   وقتی در کنار تو هستم هیچ آرزوی جدیدی اتفاق نخواهد افتاد. غم ممنوع است و غصه قدغن. وقتی در کنار تو هستم انگار کن زمین هم نمی چرخد. در جایت جا به جا نشو. دلم جا به جا می شود . آن وقت تیترهای یک روزنامه تغییر خواهد کرد و خواهد نوشت به عجایب هفتگانه ی جهان یکی اضافه شد. وقتی در کنار تو هستم باید هم به عجایب هفتگانه اضافه شود ، آنقدر که دلم عجیب میشود . نگاه کن در کنار تو که باشم اوج می گیرم و با تمام وجودم احساس می کنم رنگ زندگی عشق  میشود ... دوست دارم همه ی آرزوهای خوب را برای خودم بردارم اما حقیقت چیز دیگری ست تا من هستم تمام آرزوهای خوب جها...
14 ارديبهشت 1396

اردو با اهورا...

نازنین پسرم... اردوی امسال مدرسه ، حسابی بهم خوش گذشت ؛ آخه تو همراهم بودی ... هرچند که خیلی ندیدمت چون فقط با بچه ها مشغول بودی و بازی می کردی.به تو هم خیلی خوش گذشت و چنان خسته شده بودی که به محض رسیدن به خونه خوابیدی...                       بگذار تا ببوسمت ای نوشخندِ صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب بیمار خنده های توام  بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب...     ...
11 ارديبهشت 1396

جوجه های اهورا

اهورای من... چند وقتی بود که جوجه می خواستی ، یعنی دقیقا از روزی که جعبه ی پر از جوجه های رنگی رو کنار پیاده رو دیدی... با وجود مخالفت زیاد من و بابا ، بالاخره ما رو تسلیم کردی و دو تا جوجه خریدی...     جوجه ها مدت زیادی با ما بودن و تو حسابی باهاشون سرگرم شده بودی...بزرگ شدن شون و از روی سفیدشدن پرهای رنگی شون می شد فهمید...     ولی تو به داشتن 2 تا جوجه اکتفا نکردی و بهانه پشت بهانه که اردک می خوای!!! و این غیر ممکن بود...زندگی آپارتمانی و اردک ؟!!!!! و مجبور شدیم به خاطر راضی شدن تو دو تا جوجه ی دیگه بخریم و به این ترتیب جوجه های تو شدن 4 تا... ...
6 ارديبهشت 1396

یک روز قشنگ بهاری

              فرزندم آرزویم این است : نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه ...   ...
31 فروردين 1396

همیشه باش...

پسرم ، عزیزترینم... با تو بودن احساس قشنگی در من بوجود می‌آورد که به هیچ عنوان قادر به توصیفش نیستم !!     شنیدن صدای دلنشینت ، آنچنان دلم را گرم می کند ، که هرچه درد و غم در دنیاست در آن ذوب می شود.     دیدن چشمان زیبا و مهربانت در من شور زندگی بوجود می‌آورد.     دستان کوچک و کودکانه‌ات وقتی که به دور گردنم حلقه می‌زنند ، به من آرامشی می دهند که با هیچ چیز در دنیا قابل معاوضه نیست...     مهربانم ، اهورا... همیشه باش... همینقدر نزدیک... همینطور مهرب...
25 فروردين 1396

وابستگی...

عزیزکم...اهورا ؛   بعد از تعطیلات نوروز آنچنان به من وابسته شدی که تحمل دوری نداشتی و وقتی از خواب بیدار می شدی و مامان و نمی دیدی ، گریه می کردی و بابا رو مجبور می کردی که تو رو بیاره مدرسه مامان... این شد که تقریبا یک هفته با من اومدی مدرسه و با بچه ها بازی کردی و کم کم خسته شدی و بالاخره رضایت دادی که طبق روال گذشته بعد از خواب بری خونه ی مادرجون... اعتراف می کنم که این یک هفته هم برای من پر بود از آرامش و آسوده خاطری... با تو دنیا پر از آرامشه ... حتی اگه شلوغ ترین پسر دنیا باشی!               &n...
20 فروردين 1396