اسفند را با کفش های کتانی قدم بزن...
هیچ وقت اسفند را این مدلی دوست نداشتم... نه حال و هوای خرید کردنش را دوست داشتم ، نه این هول و ولا و تکاپویی که به جان آدم می اندازد...!! ما آدمها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگری خسته ایم ، اما نمی دانم چرا به جای اینکه نفسی تازه کنیم ، سرعت مان را بیشتر و بیشتر می کنیم ،تا هر طور شده مثل قهرمانِ دوی ماراتن ، از خط پایان این ماه عجیب و غریب بگذریم... اسفند را باید نشست... باید خستگی در کرد... باید چای نوشید... یازده ماه تمام ، دردها ، رنجها و حتی خوشی ها را به جان خریدن که الکی نیست...هست ؟! چطور می شود با حجم این خاطرات و دلتنگی هایی که روی دل آدم سنگینی می کنند ، مغازه ها را...