سفرنامه (تهران)
گل پسرم؛ یکشنبه 17 آذر 92 به خاطر انجام کارهای بابا رفتیم تهران و تو اولین سفر هوایی خودت و تجربه کردی...کلا" یک ساعت پرواز و خواب بودی ولی موقع فرود یهو بیدار شدی و شروع کردی به گریه کردن!!!!! چنان گریه می کردی که واقعا" من و بابا ترسیده بودیم!!!با هیچ ترفندی آروم نشدی ...ما همچنان نگران بودیم و تلاش می کردیم تو رو آروم کنیم که یکی از همسفر ها گفت به خاطر فرود و فشار هوا گوشت درد گرفته!!! به محض پیاده شدن آروم شدی... باباجون و مامان جون و عمو مهدی اومده بودن دنبالمون...بابا جون و که دیدی کلی ذوق کردی!!! رفتیم خونه ی خاله مرضی جون...  ...
نویسنده :
نرگس
12:05