اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

سفرنامه تعطیلات عید فطر93(تویسرکان،تهران)

نازنینم...اهورای شیرینم... بازم تصمیم گرفتیم یه دیدار غافل گیر کننده با باباجون و مامان جون داشته باشیم...واسه همین بدون اطلاع رفتیم خونه شون...خیـــــــــــــــــــــــــــــلی خیلی غافل گیر شدن!!!!! پارسال هم تعطیلات عید فطر و تویسرکان بودیم؛اون موقع شما فقط سه ماهت بود ببین چقد کوشولو بودی     و امسال اهورا خان  15 ماهه به محض ورود به خونه ی باباجون اینا:         و یک روز خوب در خانه ی بازی فراز همراه خاله و مامان جون:         ...
17 مرداد 1393

یادش بخیر...

  یادش بخیر اون وقتا که بچه بودیم، مادر حدود دو ساعت  زودتر از اذان صبح  بيدار ميشد. صداي دعاي سحر از خونه ی ما و خونه ی تمام همسایه ها به گوش ميرسيد . غذا حاضر و آماده... بوي غذا مشام را نوازش ميداد اما گويي قدرت گرمي و نرمي رختخواب بيشتر بود كه  ما بچه ها را ميچسباند به خودش !! و اين صداي  مادر بود كه بارها و بارها بيدارت ميكرد و با اينكه مادر وعده  " بيدار شو سحريت را بخور بعد برو دوباره بخواب!!  " را ميداد ، باز هم خواب را ترجيح ميداديم !! گويي گوشهايمان فقط تيز شده بودند كه از ميان  صداي  مادر ك...
2 مرداد 1393

ماه شب چهارده!!!!!!

ماه ِ 14 ماهه ی من !!! آسمان به ما حسودی میکند... چرا که فقط و فقط  شب چهاردهم هر ماه ، مهتاب چلچراغ آسمان میشود...  اما 14 ماه است که تو ،  آسمان دل ِما را چراغانی کرده ای ... پسرکم...عزیزکم... این روزها وقتی سن تو  را از من می پرسند ، کمی مکث میکنم : یک سال و .... 2 ماه ! از مکان و زمان عقب مانده ام ،  ولی دلخوشم به بودنت و خندیدنت ،  و شکرگزارم خالق بی همتای همیشه مهربانم را .   14 ماهگیت مبارک عزیزترین آفریده خدا...   اهورایم...!!! تو برای بزرگ شدن  می کوشی و من برای ن...
20 تير 1393

یه روز قشنگ تابستونی...

گل پسر خوشگلم... این روزا خیلی وروجک شدی!!!! دیگه تو خونه نمیشه نگهت داشت و همش باید به قول خودت بریم ( دَدَ ) اینم یه روز خیلی قشنگ که با عمه و مبینا رفتیم پارک...فضای سبز پارک خیلی کم بود و من زیاد از اونجا خوشم نیومد...ولی به شما خیلی خوش گذشت!!!!                 اهورایم... همه بازی های کودکی ات را دوست دارم...و هر روز حس بزرگ شدنت را با لذتی آمیخته با ترس ، لمس میکنم...نمی خواهم آرزو کنم ای کاش به اندازه آغوشم میماندی... چرا که من با هر تار موی تو که رشد میکند ، اوج میگیرم!!! ...
12 تير 1393

کلینیک خدا

امروز برام یه ایمیل رسید که من و خیلی تحت تاثیر خودش قرار داد... الآن هم که در ماه مبارک رمضان هستیم با خودم گفتم گذاشتن این پست خالی از لطف نیست...       به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود ...  و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. به ب...
11 تير 1393
2312 19 24 ادامه مطلب

اهورای یک سال و یک ماهه ی من

پسر نازم!!!!!!!!!ا تو هم شده ای انقلاب زندگی من حالا هر آنچه در زندگی من است تاریخ دار شده قبل از ” تــو ” …. بعد از ” تـــو   قبل از تو کی من با یک تاب تاب عباسی این چنین به اوج میرسیدم!!! جان ِ شیرینم!!!!!!!!     بعد از توست که این چنین پنهان میشوم و با صدای شیرینت داااااااااااااااااااااالی برق میزند نگاهت و من پیدا میشوم... روشنایی ِ چشمااااانم     بعد از توست که این چنین دنیای بی رنگم دالانی از بهشت شده است و قدم میزنم در هوایت عشق تا...
20 خرداد 1393

مراسم گل غلتان اهورا

یکی از رسوم سنتی به جای مانده از گذشته در مناطق مختلف کشورمان  آئین گل غلتان نوزاد در اولین بهار زندگی او می‌باشد.   بر اساس این آئین تنی چند از زنان فامیل برای چیدن گل به میان باغها و مزارع رفته و با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی بشرح زیر اقدام به جمع آوری گل برای اجرای مراسم گل غلتان نوزاد می‌نمایند.   همه کوه و کمر بوی تو داره یا محمد       کدوم گل قامت و روی تو داره یا محمد همون ماهی که از کوه  می‌زنه سر        نشان  طاق  ابروی تو  داره  یا&n...
17 خرداد 1393
10572 16 31 ادامه مطلب

گامهایت استوار پسرم...

پسر نازم اهورا...     گویی رسما چهاردست و پا رفتن به صندوقچه خاطرات کودکی ات پیوست !       دلم تنگ خواهد شد ! راستش را بخواهی همین الان دل تنگ شده ام !  برای آن صدای خوش تالاپ و تولوپ روی فرش ها ! برای آن زانوهای تیره رنگ و پرنشانه ! برای آن دو دست و دو پای کوچک کودکانه ! برای آن پاهای همیشه خمیده که هنوز حالت ایستاده به خود ندیده بود ! یادش به خیر ، یادش خوش ، روزها و ماهها در آرزوی دیدنت بودم که چهار دست و پا بروی .  و تو فقط  در حالت نشسته خودت را به هر گوشه و کنار میرساندی و از چها...
1 خرداد 1393

عکس های آتلیه 1 سالگی

پسر عزیزم؛اهورا... روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی   .   با تو گرم هستم و نمیسوزد این عشق، ای خورشید خاموش نشدنی     همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق من نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل     ساعت عشق من تمام لحظه های زندگیست با تو ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من ،مهربانی و محبتهای من،و عشق این روزهایم ،امیدی است برای خوشبختی فردایت   میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت هوای تو را میخوا...
30 ارديبهشت 1393
2463 20 43 ادامه مطلب