همدل با مامان نسرین...
پسرم ، پسر مهربانم ، مامان نسرین بعد از عمل جراحی و سپری کردن دوره نقاهت ، و بعد از گذروندن سومین جلسه ی شیمی درمانی به تویسرکان رفت ، چون هم خیلی دلتنگ مادرجون و آقاجان شده بود و هم دلتنگ خونه ی خودشون ... قرار شد ما بریم پیششون بمونیم. بابا امیرت برای اینکه مامان نسرین راحت باشه و خوب استراحت کنه و یه موقع معذب نباشه با ما نیومد و من و تو با اتوبوس راهی همدان شدیم. اول که رفتیم روحیه مامان داغون بود ، ولی رفته رفته با حضور ما و محبت های بی دریغ فامیل حالش بهتر شد ... تقریبا دو هفته تا جلسه بعدی درمان وقت داشتیم و ما هم کل این مدت پیش بابا و مامان بودیم. امیدوارم سایه پدر و مادر از سر هیچ بچه ای کم نشه...